عارفه جونعارفه جون، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

خواهرانه

اولین باری که فهمیدم شما اومدی

میخوام بگم از اولین باری که فهمیدم اومدی تو دل مامان .سه شنبه1اردیبهشت بود فهمیدم.که شما9هفته ای بودی نفسم .            بگم از اون روز:     چند وقتی بود مامان حال همیشگی خودش رو نداشت.صبح ها ورزش نمیرفت وسرگیجه داشت ومیخوابید.حال خوبی نداشت.منم اصلا شک نمیکردم به بارداریش.  یه روز که کلافه شدم از اینکه انقدر حال خوبی نداره  بهش گفتم:توچقدر حالت بده .گفتش من حالت دریا زدگی دارمو خندید( چند وقت پیشش از تلویزیون باهم شندیده بودیم اونایی که باردار هستن احالشون مثل دریا زدگی هست)این حرف رو از قصد گفت.چون فکرکنم روش نمیشد طوری دیگه بگه.منم فکر کردم شوخی میکن...
29 مرداد 1393

اولین پست

         سلام عزززززززززیزززز دلم.خوبی عششششقم؟ امروز26مرداد93 هست که آبجی فاطمه   ی شما   شروع کرده به نوشتن . امیدوارم و از   خدا میخوام که همیشه اتفاق های خوب رو برامون  رقم بزنه ومن بیام به یادگار برای شما بنویسم.عزیزه دلم بی صبرانه منتظر دیدنت هستم.فقط سالم بیا و خانوادتو خوشحال کن.خداجونم نی نی نازنینمون رو صحیح وسالم وبدون هیچ عیب ونقصی به دنیای ما بیار.الهی آمین ...
26 مرداد 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به خواهرانه می باشد